ترانه ای هست که می گوید: منو رها کن از این فکر تنهایی!
بله؛ تنهاییِ واقعی خیلی بهتر از فکر تنهایی ست! آدم اگر راست راستی تنها باشد آب پاکی را می ریزد روی دستِ خودش و بعد بالاخره می رود از گینه ی بیسائو هم که شده یک خاکی می آورد و به سرش می ریزد! اما اگر با شما باشد و مدام فکر تنهایی و حس تنهایی و ترس تنهایی داشته باشد، حتی نمی تواند به گینه ی بیسائو برود! چون می ترسد که شما را از دست بدهد... بنابراین هی می نشیند و هی می نشیند و هی دلش می خواهد شما دلگرمی اش باشید و آن فکر تنهایی لعنتی را از سرش به در کنید! مثلا بهش بگویید "عزیزم تنها نیستی و من هوایت را دارم"، بهمین سادگی... و یا حتی اگر به زبان نیاوردید هم با رفتارتان نشان بدهید، مثلا بعد از سه چهار بار یادآوری کردنش به شما که دارد از گرما هلاک می شود و با توجه به آنکه خودتان دارید می بینید که روز به روز هوا دارد گرم تر می شود، و وقتی می بینید دیگر چیزی نمی گوید، خودتان یادتان بیفتد که قرار بوده است کولرش را درست کنید! می بینید؟ بهمین سادگی...! مثلا آدم اگر تنهای واقعی باشد همان روز اول تابستان می رود از گینه ی بیسائو هم که شده بالاخره شماره ی یک سرویس کولری را از روی در و دیوار مغازه ای دیواری جایی برمی دارد و خودش یک فکری برای خودش می کند؛ اما وقتی شما را دارد و دوست دارد و حق دارد که کارهای مردانه اش را به شما بسپارد، و نه دلش می آید که طوری به غیر از این طوری شود، و نه شما اصلا یادتان می افتد، نتیجه اش می شود ماندن در گرما و شب ها از گرما هی بیدار شدن و فکر تنهایی!... کار دیگری که می توانید برای رها کردنش از فکر تنهایی بکنید، این است که وقتی گلایه کرد، بهش بگویید که دارد اشتباه می کند و شما کنارش هستید، نه آنکه بگویید خب برو برو یکی را پیدا کن که فکر تنهایی ات را بلد باشد از سر به در کند و حالا که من بلد نیستم پس اصلا " بای بای... ما رفتیم... بای بای... ما رفتیم"!(با ریتم و صدای ناهید)... این دیالوگ ها هرگز در یک رابطه نباید به زبان آورده شوند.... این دیالوگ ها، این برو برو با یکی که بهتر باشد ها، اینها حرمت رابطه را ترک می اندازند! حالا هی آن طرف بگوید که عزیزم متنفرم از این جمله و لطفا هیچوقت این را نگو... و شما دوباره چهار صباح بعد با مشکل و بحثِ بعدی باز همین را بگویید،... خب ترک ها عمیق و عمیق تر می شوند!... حرمت رابطه ها را همین واژه هاست که می شکند؛ همین با رفتار نشان دادن که برایش مهم نیست که به شما چه قولی داده است، همین بی خیالی ها، همین که شما گرمتان است، همین سردی ها، همین رفیق نبودن ها، همین که دردتان دردِ هم نباشد، همین که شادی تان شادیِ هم نباشد، همین بودن ها و در عین حال فکر تنهایی ها!!!...