در راستای دیوانگی های من که یکهو گیر میدهم به یک فیلمی و تا وقتی برای خودم هزار صفحه نتیجه گیری ازش نکنم بی خیالش نمی شوم و مغزم رضایت نمی دهد، لازم به ذکر است که پس از نجات پیدا کردن از تحلیل های شاخه به شاخه ی من درآوردی ام از فیلم اینترستلار که یک سال و اندی طول کشید، ماه هاست گیر داده ام به فیلمِ ساده ی اتاق! فقط فکر کنید، فقط در حدِ یک فکر، که نکند یک جایی از همین دنیای فعلیِ ما (نه در هیچ دنیای بالاتر و چند بعدیِ دیگری)، بلکه توی همین دنیای فعلیِ خودمان فقط یک "در" باشد!؟ فقط یک در که کل بشریت با هم نمی دانند کجاست! نکند فقط یک "در" جایی باشد! نکند چیزی که ما اسمش را خدا گذاشته ایم همان کسی ست که این در را به هر دلیلی از پشت قفل کرده است!؟... آن پسر بچه هم خیال می کرد سایه ی آن مرد، یک موجودِ ماورایی و مهربان است که با معجزه و جادو جمبل برایشان غذا خلق می کند و می آورد از ناکجا!!... دیوانه می کنم آخر خودم را با این فکر ها! شما زیاد بهش توجه نکنید... فقط در حدِ یک فکر ازش بگذرید... ولی نکند...!؟
↧