Quantcast
Channel: نوستالژی های سال ها بعد!...
Browsing all 180 articles
Browse latest View live

من سکوت کرده ام...

من سکوت کرده ام! نبین با تو مثل وروه جادو هی حرف می زنم هی حرف می زنم هی حرف می زنم هی گریه می کنم هی غر می زنم... کمی این طرف تر با تو که حرف نمی زنم فقط سکوت کرده ام!... سکوت پدرِ آدم را در می...

View Article


مُو رِ یگ دَم به خوم نگذاری ای عشق!

بی خداحافظی قطع نکنید... علم پزشکی ثابت کرده است شکستنِ دل واقعی ست گویا! همانطور که دل ریختن واقعی ست، و هر بار کسی با حرفِ اول نام تو زنگ می زند و من چیزی از گلویم تا کفِ پایم سُر می خورد و جوری...

View Article


...

همیشه فکر می کردم حتی اگه دیوانه وار عاشق کسی باشم همیشه مصداق این بیت باقی خواهم موند که:مرنجان دلم را... که این مرغ وحشیز بامی که برخواست، مشکل نشیند!...هیچ وقت فکر نمی کردم امروز برسه!!

View Article

در!

در راستای دیوانگی های من که یکهو گیر میدهم به یک فیلمی و تا وقتی برای خودم هزار صفحه نتیجه گیری ازش نکنم بی خیالش نمی شوم و مغزم رضایت نمی دهد، لازم به ذکر است که پس از نجات پیدا کردن از تحلیل های شاخه...

View Article

پیشنهاد:

شعرها و ترانه ها و مطالبی که راجع به جدایی و تنهایی و رفتن و خیانت و اینها هستند نخوانید و نشنوید! حتی اگر زیبا باشند، حتی اگر با ریتم و موزیک شاد باشند، حتی اگر با لحن طنز و ضمیمه ی کاریکاتور باشند!من...

View Article


مثلا!

یه بازی ای هم هست به اسم: "مثلا حس کنم کلا ندیدمت هرگز"این بازی رو خودم اختراع کردم، تو خیابونا و سر کار و توی پروفایل های اینترنتی، هرکی رو که می بینم سعی می کنم یادم بیفته که شاید یه آدمی عاشق این...

View Article

باغچه ی کوچکِ شخصیِ من

امن ترین و بی هیاهو ترین و مَحرم ترین دنیای اینترنتی همین وبلاگ است که هزار جور راه مستقیم و غیرمستقیم برای دریافت کامنت و دایرکت و غیره ندارد! انگار کتاب است، انگار نویسنده اش شاید اصلا مُرده است، اما...

View Article

...

عمیقا به آینده نگری آلبرت انیشتین معتقدم و می ستایم این پیشگویی اش را، که گفته بود: روزی که روابط بر پایه ی تکنولوژی از تعاملات انسانی پیشی بگیرد آن روز زمین نسلی از ابلهان خواهد داشت!

View Article


کجا، کِی، چی بگویم؟

توی آغوشت نمی شود حرف زد، رو در رو نمی شود، وقتی پشت فرمان نشسته ای نمی شود، پشتِ تلفن نمی شود،... فقط خیلی وقت پیش ها توی چَت کمی می شُد حرف زد که دیگر آن هم نمی شود!... وقتی فقط اوهوم اوهوم می کنی و...

View Article


...

باران های صبحگاهی را دوست دارم و "تو" را...

View Article

اینجا اهواز است و من کم می نویسم...

اینجا اهواز است و من کم می نویسم. خودِ اهواز هم که نه حالا؛ روستای شادگان، روستای عطیش، و چند روستای عرب نشین ِ دیگر که اسم هاشان سخت است، اینجا هر طرف که دور خودم می چرخم تا مُچ توی گِل و خاکم و تا...

View Article

بعدِ من یار زیاد است، مبارک بادَت

از این تصمیم اجباری متنفرم! من تمام تلاشم را کردم که نشود، اما شد! من تمام تلاشم را کردم که تو دنیایم باشی، ولی تو هنوز جذب دنیاهای جدید و پر رنگ و لعابِ دیگر میشوی، نمی شود آدم ها را به زور نگه داشت،...

View Article

می خواستم بغلت کنم بعد از سه ماه بی بال و پری

گریه های بی دلیل، توجیه های بی سر و ته و سرسری و باورناپذیرِ تو و تصویر او که مدام جلوی چشمم رژه می رود و آواز می خواند، تنهایی و تخت هتلی بی ستاره با ملحفه های سفید و نه چندان تمیز و هم اتاقی هایی نه...

View Article


کاملا غیرشاعرانه!... به مناسبت 14 فوریه

هستن آدمایی که برای پروفایل های بلاک شده تبریک ولنتاین میفرستن و اتفاقا خیلی هم خوشحالن که نمی بینی و گزنده جواب نمیدی!... هستن آدمایی که دیگه قصد ندارن دنبالت بگردن...، عزیزم تو برو به خانم الف تبریک...

View Article

مژده! مژده!

بگذارید موسیقی با روحتان عجین شود... مثلا بگذارید "آدام هرست" برایتان ویولنسل بنوازد... چیز زیادی از دنیا نمانده است، بگذارید آدم ها بروند... هر خبط و غلطی که دیگران می کنند را شما هم بکنید اما موسیقی...

View Article


تنهایی کنگر دوست دارد!... 10 اسفند 1395

تنهایی کنگر دوست دارد! تنهایی روزی سه وعده کنگر می خورد و لنگر می اندازد و خنجرش را قلاب می کند توی سینه ی شب...! داشتم ازدلتنگی ات پرپر می زدم یار... چه می بینی در روح زنانی که تنها عکسشان را دیده...

View Article

...

خداحافظ

View Article


به پرشین بلاگ خوش آمدید

بنام خداكاربر گراميبا سلام و احترامپيوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنويسان فارسي خوش آمد ميگوييم.شما ميتوانيد براي آشنايي بيشتر با خدمات سايت به آدرس هاي زير مراجعه...

View Article

در من کسی بود که می نوشت...

در من کسی بود که می نوشت...و از این به بعد نمی دانم می توانم دست تنها و بدونِ آن دختری که در من می زیست و می نوشت و با رویاهایش سالسا می رقصید، بار هم بنویسم یا نه!؟... نمی دانم اما شاید هم... نمی دانم...

View Article

همه چیز از آنجا شروع شد که ما رویا نداشتیم!

زن در ریگِ روان ایستاده است و من کتاب را می بندم، یعقوب در انتظارِ عشق راحیل پیر می شود و در انتظار عشق یوسف کور،  و من با رویاهای نداشته ام با تو، میرقصم!... ما رویا نداشتیم! همه چیز از آنجا شروع شد...

View Article
Browsing all 180 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>